گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
انوار العرفان
جلد چهارم
[سوره البقرة ( 2): آیات 216 تا 218 ] ....



ص : 88
صفحه 61 از 274
اشاره
کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتالُ وَ هُوَ کُرْهٌ لَکُمْ وَ عَسی أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ عَسی أَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا
تَعْلَمُونَ ( 216 ) یَسْئَلُونَکَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرامِ قِتالٍ فِیهِ قُلْ قِتالٌ فِیهِ کَبِیرٌ وَ صَدٌّ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ وَ کُفْرٌ بِهِ وَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ إِخْراجُ أَهْلِهِ مِنْهُ
أَکْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ وَ الْفِتْنَۀُ أَکْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ وَ لا یَزالُونَ یُقاتِلُونَکُمْ حَتَّی یَرُدُّوکُمْ عَنْ دِینِکُمْ إِنِ اسْتَطاعُوا وَ مَنْ یَرْتَدِدْ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَیَمُتْ وَ
هُوَ کافِرٌ فَأُولئِکَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ ( 217 ) إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ الَّذِینَ هاجَرُوا وَ
( جاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أُولئِکَ یَرْجُونَ رَحْمَتَ اللَّهِ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ ( 218
ص: 90
[سوره البقرة ( 2): آیه 216 ] .... ص : 90
اشاره
کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتالُ وَ هُوَ کُرْهٌ لَکُمْ وَ عَسی أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ عَسی أَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا
( تَعْلَمُونَ ( 216
ترجمه و شرح .... ص : 90
آیه مبارکه گروهی از مسلمین را که بحکم جهاد با بتپرستان خرده گرفته و غافل بودند از اینکه خداوند متعال با توجه بمصالح و
منافع مسلمین چنین دستوري را صادر فرموده توبیخ و سرزنش نموده و آنان را به جهاد و کارزار با دشمنان دین ترغیب و تشویق
نموده میفرماید:
جنگ و پیکار و جهاد در راه خدا با مشرکین بر شما نوشته شد یعنی مقرر گشته و واجب گردید تا بوسیله جنگ با دشمنان دین
موانع انتشار دین اسلام را برطرف نموده و دامنه دعوت خود را گسترش داده و مفهوم واقعی توحید را بجامه شرك بفهمایند در
حالی که از آن اکراه دارید و آن براي طبع شما بخاطر مشقتی که دارد یا براي اینکه عده خود را کم میبیند یا بواسطه رأفتی که
اسلام در دلهاي شما تولید کرده سخت و ناگوار است و قرآن نمیخواهد ص: 91
سختی جنگ را منکر گشته و آن را نادیده بگیرد و نمیخواهد بجنگ با طبیعت آدمی برخواسته و بیش از توانائی بر آن بار کند و
احساسات فطري را که چارهاي از آنها نیست ممنوع بگرداند بلکه مسأله را از جنبه دیگري نگریسته و میگوید پاره از واجبات دشوار
و تلخ است ولی در پشت سر آن حکمتی نهفته است که آن را آسان میکند و از سختی آن میکاهد و از طرفی کلیه احکام اسلام
نیز دستوراتی نیست که موافق و مطابق تمایلات بوده باشد زیرا یگانه وسیله پیشرفت انسانی و کسب کمالات نفسانی همانا در پی
رنج و دشواریهاي انجام وظیفه است لذا خواستههاي نفسانی را باید با نظر عقل و دین سنجیده و آنچه را که منطق عقل و دین انجام
آن را تصویب مینماید بآنها جواب مثبت داده و آنچه را که از میزان اعتدال خارج بوده و از سر چشمه هوي و هوس سیراب شده
از آن خودداري کند لذا میفرماید:
نباید جهاد با کفار نزد شما ناگوار و ناپسند باشد زیرا چه بسا چیزي را ناخوش میدارید و از آن چیز بدتان میآید در صورتی که
بحقیقت صلاح و خیر شما در آن است چنانکه جهاد را ناگوار میدارید امّا بعاقبت آن عالم نیستید و نمیدانید که اعلاء کلمه اسلام و
صفحه 62 از 274
دفع ظلم و افراشتن پرچم عدل و حق در این جنگ نهفته است و شما نفع شخصی را در نظر میگیرید در صورتی که در جهاد نفع
عمومی مطرح است و شخص عاقل منفعت شخصی را بر منفعت عمومی ترجیح نمیدهد و چه بسا چیزي را دوست دارید و حال
آنکه در واقع برایتان زیانبار است و از کجا که در پشت سر آنچه ناپسند است خیري و در پشت سر آنچه پسند خاطر است شرّي
نهفته نباشد؟ خداوند متعال بهتر مصالح شما را در هر چیز میداند و اوامر و نواهی او طبق مصالح و حکم است و شما نمیدانید یعنی
آنکه ص: 92
بر پایان کارها آگاه است تنها خدا است که آفریننده وجود است و بر نهفتههاي آن آگاهی دارد نه شما پس بحکم و دستور
خداوند متعال اطاعت لازم است اگر چه بمصالح و منافع آن پی نبرده باشند و این آیه دلالت دارد بر اینکه بشر هرگز سرّي از اسرار
فطرت را نخواهد فهمید مگرا آنچه را که خداوند متعال از طریق فطرت و ارشاد درونی و یا بوسیله پیامبران از خیر و صلاح و سود و
زیان او را بوي بفهماند.
(216)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 92
بر شما بنوشته شد حکم قتال گر چه باشد شاق آن بهر رجال
بس بود چیزي که آن کره است و شاق بر شما خیر است لیک از اتفاق
بس بود چیزي که میدارید دوست لیک از بهر شما شري دوتوست
حق تعالی داند او را نه شما چیست علم خلق با علم خدا
(216)
ار العرفان فی ص: 93
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 93
قوله تعالی وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ شر- یعنی بد، ضرر، کار بدي که همه از او رو گردان باشند چنانکه خیر آن است که همه بآن رغبت داشته
باشند و بنظر صاحب اقرب الموارد شرّ اسمی است جامع تمام رذائل و خطایا و این کلمه اسم تفصیل است که در اثر کثرت استعمال
همزه آن حذف شده است چنانکه در آیه 6 سوره بینه میفرماید:
أُولئِکَ هُمْ شَرُّ الْبَرِیَّۀِ و از این ماده است:
شریر- یعنی مضر، مفسد، ظالم و جمعش اشرار و شرار است چنانکه در آیه 62 سوره ص میفرماید:
وَ قالُوا ما لَنا لا نَري رِجالًا کُنَّا نَعُدُّهُمْ مِنَ الْأَشْرارِ شراري و شرارة جرقه آتش را گویند که از آن جستن میکند و شرر بر وزن ضرر
یعنی مطلق شراره و واحد آن شرره است چنانکه در آیه 32 سوره مرسلات میفرماید:
إِنَّها تَرْمِی بِشَرَرٍ کَالْقَصْرِ.
ص: 94
[سوره البقرة ( 2): آیه 217 ] .... ص : 94
صفحه 63 از 274
اشاره
یَسْئَلُونَکَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرامِ قِتالٍ فِیهِ قُلْ قِتالٌ فِیهِ کَبِیرٌ وَ صَدٌّ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ وَ کُفْرٌ بِهِ وَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ إِخْراجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَکْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ وَ
الْفِتْنَۀُ أَکْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ وَ لا یَزالُونَ یُقاتِلُونَکُمْ حَتَّی یَرُدُّوکُمْ عَنْ دِینِکُمْ إِنِ اسْتَطاعُوا وَ مَنْ یَرْتَدِدْ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَیَمُتْ وَ هُوَ کافِرٌ فَأُولئِکَ
( حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ ( 217
ترجمه و شرح .... ص : 94
این آیه مبارکه در صدد پاسخگوئی بسؤالات مربوط به جهاد در ماههاي حرام و توبیخ کفار قریش است که با آنهمه آزار و اذیت
که به مسلمانان وارد نمودند بازهم براي یک موضوع ساده که از مسلمین صادر گشته ایراد میگیرند میفرماید:
اي رسول گرامی از تو در باره جنگ و پیکار در ماه حرام میپرسند که ص: 95
مجاز است یا مجاز نیست در پاسخ آنان بگو جنگ و کارزار در آن ماه گناه بس بزرگی است ولی جلوگیري از راه خدا و نشر دین
اسلام و گرایش مردم بآئین حق و کفر بخدا و هتک حرمت مسجد الحرام و حرم امن خدا که حتی حیوانات و گیاهان نیز بایستی در
آن مصونیت داشته باشند و بازداشتن مسلمین از نماز و طواف در آن و همچنین بیرون کردن ساکنان حرم و آواره کردن مسلمین از
وطنهاي خودشان گناهش از کارزار در ماه حرام نزد خداوند مهمتر و بزرگتر است یعنی کفار قریش تو و مسلمانان را از مکه و
مسجد الحرام بیرون کرده و کعبه و مکه را که باید در اختیار پیامبر و پیروانش باشد و آداب و شعائر حق و دین مبین اسلام در آن
پیریزي گردد بکلی از اختیار مسلمانان خارج نموده و کعبه را بحالت بتکده نگاه داشته بودند حق ندارند حالا از این موقعیت و
اشتباه گروهی از مسلمانان استفاده نموده و آن را بهانه براي اعتراض خودشان قرار داده و رفتار غیر انسانی و وحشیانه خود را نادیده
بگیرند و فتنه و آشوب و محیط نامساعدي که کفار قریش براي بازداشتن مردم از ایمان و اسلام درست کرده بودند گناهش
سنگینتر و گستردهتر از قتلی است که گروه عبد اللّه بن جحش مرتکب شدهاند علاوه بر این جنگ در ماه حرام وقتی از جمله
گناهان شمرده میشود که شخص عالما و عامدا در ماه حرام دست بچنین عملی زده باشد در صورتی که مسلمین بخیال اینکه هنوز
ماه رجب شروع نشده و آخر ماه جمادي الثانی است اقدام بکارزار نمودند و این اشتباه بهیچ وجه کیفري نداشته و قابل گذشت
است سپس خداوند متعال مسلمین را از سوء نیت مشرکین آگاه نموده میفرماید:
اینان هماره با شما سر جنگ و ستیز دارند و پیوسته با شما میجنگند تا مگر بتوانند شما را از دین و آئینتان برگردانند ولی قرآن
براي جلوگیري از این ص: 96
پیش آمد اعلام خطري جدي نموده و میفرماید:
هر که از شما از دین خود برگردد و از روش فطرت و منطق دین اسلام منحرف شود و در حال کفر بمیرد چنین جماعت مرتدي
اعمال نیکشان که در حال مسلمان بودن بجا آوردهاند در دنیا و آخرت باطل و بهدر رفته است و از آن ببعد در زمره اجتماع
مسلمین نبوده و از قوانین و مقررات آنان بیبهره خواهد بود یعنی نه ارث میبرد و نه میتواند بزندگی با همسر خود ادامه دهد و
همچنین در دنیا از استغفار مؤمنین محروم گشته و در آخرت از اجر و پاداش بیبهره خواهد شد و آنان اهل دوزخند که همیشه در
آن معذب خواهند بود پس باید مسلمین در راه اعلاء کلمه حق ایستاده و بدشواريهاي کوچ کردن و جهاد نمودن گردن نهند زیرا
درهاي رحمت و آمرزش الهی همیشه باز است و تمسک مسلمانها بلطف خداوند و امیدوار بودن بآن بر تحمل دشواریها بردبارشان
خواهد ساخت ضمنا از جمله فیمت و هو کافر استفاده میشود که توبه مرتد قبول است زیرا اگر برگشت و توبه نمود در حال کفر
صفحه 64 از 274
نمرده و خدا توبه او را میپذیرد.
(217)
ص: 97
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 97
مسلمین کشتند پیش از جنگ بدر مردي اندر راه ز اهل شرك و غدر
روز آخر از جمادي بد بنام روز بعدش بد رجب شهر حرام
اولین قتلی که واقع شد همی در میانشان بود قتل حضرمی
مشرکان رفتند بر ایراد و عیب در زمان نزد رسول پاك جیب
کز چه رو کشتند در شهر حرام حضرمی را وین بود دور از نظام
یا که پرسیدند آن را مسلمین بهر تحقیق از رسول پاك دین
آمد این آیت که پرسند از قتال از تو در شهر حرام اندر مقال
گو بنزد ماست آن ذنب کبیر ماندن از راه است و کفران ناگزیر
همچنین بیت الحرام از هر مقام اکبر است اخراج اهلش از حرام
یعنی اخراج مسلمانان از آن فتنه از قتل است اکبر بالعیان
یا نبود آن فتنه اعظم کز مقام در بدر کردید ایشان را تمام
در رجب قتل ار چه ذنب اکبر است آن ز قتل حضرمی معظمتر است
مر شما را میکشند از حقد و کین تا بگردانندتان از راه دین
دست نکشند از جدال و قتل و جنگ بر شما تا کار بس گیرند تنگ
تا مگر ملجاء نمایند از عناد اهل ایمان را بعود و ارتداد
از شما برگشت از دین ور یکی پس بمیرد کافر است و مشرکی
میشود نابود اعمالش همه در دو دنیا خوار و بدحالش همه
اهل نارند آن جماعت و اندر آن خالدین باشند یعنی جاودان
(217)
ص: 98
شأن نزول .... ص : 98
در باره سبب نزول این آیه مبارکه مفسرین نوشتهاند که پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله عدهاي را تحت ریاست عبد اللّه بن جحش
پسر عمه باطراف مدینه اعزام نمود و این امر در ماه جمادي الاخر دو ماه پیش از جنگ بدر واقع شد و منظور از این سریه و بعثه این
بود که کاروان قریش را که از آن نواحی میگذشت کمین کنند در این کاروان مسلمین عمر و حضرمی را کشتند و دو نفر از آنان
را اسیر نمودند و کاروان را که در آن مال التجاره مردم طائف بود بسوي مدینه راندند و این جنگ و کشتار در اول ماه رجب واقع
صفحه 65 از 274
گردید ولی مسلمین تصور میکردند که آخر ماه جمادي الاخر بوده است قریش چون این خبر را شنیدند گفتند محمّد صلّی اللّه علیه
و آله جنگ در ماه رجب را که از ماههائی است که جنگ در آن حرام میباشد حلال کرده است این سخن بر اصحاب پیغمبر و
کسانیکه مرتکب این کشتار و اسارت شدند سخت گران آمد و گفتند عمل بدي انجام دادیم و از این سرزمین بیرون نمیرویم تا
توبه ما پذیرفته شود و پیغمبر هم کاروان و اسیران را قبول نکرد و ابن عباس میگوید: در این موقع بود که آیه نازل گردید و پیغمبر
اکرم صلّی اللّه علیه و آله نیز غنائم را پذیرفتند و این اولین غنیمتی بود که بدست مسلمین افتاده بود.
ص: 99
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 99
قوله تعالی قُلْ قِتالٌ فِیهِ کَبِیرٌ کبر- بر وزن عنب و قفل یعنی بزرگی قدر چنانکه در آیه 40 سوره آل عمران میفرماید:
قالَ رَبِّ أَنَّی یَکُونُ لِی غُلامٌ وَ قَدْ بَلَغَنِیَ الْکِبَرُ و از این ماده است:
اکبر- یعنی بزرگتر چنانکه در آیه 72 سوره توبه میفرماید:
و رضوان من اللّه اکبر و مؤنث آن کبري و جمعش اکابر است کبریاء یعنی عظمت و حکومت چنانکه در آیه 78 سوره یونس
میفرماید:
وَ تَکُونَ لَکُمَا الْکِبْرِیاءُ فِی الْأَرْضِ کبیر از اسماء حسنی است یعنی بزرگ، مسن چنانکه در آیه 62 سوره حج میفرماید:
وَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْعَلِیُّ الْکَبِیرُ و جمعش کبار است.
کبیرة- یعنی گناه بزرگ و جمعش کبائر است چنانکه در آیه 37 سوره شوري میفرماید:
الَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ کَبائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ ص: 100
کبار- صیغه مبالغه یعنی بسیار بزرگ چنانکه در آیه 22 سوره نوح میفرماید:
وَ مَکَرُوا مَکْراً کُبَّاراً تکبیر- خدا را به بزرگی یاد کردن، گفتن لفظ اللّه اکبر چنانکه در آیه 111 سوره بنی اسرائیل میفرماید.
وَ کَبِّرْهُ تَکْبِیراً و در ضمن آیات قرآن به معانی مختلفی به کار برده شده از آن جمله است:
1) بمعنی سختی چنانکه در آیه 60 سوره اسراء میفرماید: )
فَما یَزِیدُهُمْ إِلَّا طُغْیاناً کَبِیراً یعنی شدیدا ( 2) بمعنی سالمند چنانکه در آیه 78 سوره یوسف میفرماید:
قالُوا یا أَیُّهَا الْعَزِیزُ إِنَّ لَهُ أَباً شَیْخاً کَبِیراً یعنی کبیرا فی السن ( 3) بمعنی بسیار چنانکه در آیه 121 سوره توبه میفرماید:
وَ لا یُنْفِقُونَ نَفَقَۀً صَغِیرَةً وَ لا کَبِیرَةً ( 4) بمعنی بزرگوار چنانکه در آیه 34 سوره نساء میفرماید:
إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلِیا کَبِیراً یعنی علیا عظیما ( 5) بمعنی فرمانروائی و تسلط چنانکه در آیه 37 - سوره جاثیه میفرماید: أنوار العرفان فی
ص: 101
وَ لَهُ الْکِبْرِیاءُ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ ( 6) بمعنی سنگین و غیر قابل تحمل چنانکه در آیه 71 سوره یونس میفرماید:
إِنْ کانَ کَبُرَ عَلَیْکُمْ مَقامِی یعنی نوح بقومش گفت اگر تداوم دعوت من بسوي توحید براي شما سنگین و غیر قابل تحمل است
بدانید که پشتیبان و تکیهگاه من خداي مقتدر است.
7) بمعنی زمان طولانی چنانکه در آیه 9 سوره ملک میفرماید: )
إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا فِی ضَ لالٍ کَبِیرٍ یعنی کافران روز قیامت با حالت پشیمانی گویند آري ما به پیام آوران حق گفتیم که شما رسولان مدت
زمانی طولانی در گمراهی بسر میبرید.
صفحه 66 از 274
ص: 102
[سوره البقرة ( 2): آیه 218 ] .... ص : 102
اشاره
( إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ الَّذِینَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أُولئِکَ یَرْجُونَ رَحْمَتَ اللَّهِ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ ( 218
ترجمه و شرح .... ص : 102
این آیه شریفه بمناسبت اینکه عبد اللّه بن جحش و همراهان وي بسیار نگران بودند از اینکه حرمت ماه رجب را رعایت نکرده و
بخیال اینکه آخر ماه جمادي الثانی است جنگ کرده بودند تسلّی داده و باین موضوع اشاره میکند که امکان دارد بعضی از
مجاهدان راه خدا بجهت عدم اطلاع یا عدم احتیاط مرتکب اشتباهاتی گردند لیکن خداوند متعال بخاطر خدمات پر ارجی که
کردهاند آنان را میبخشد لذا میفرماید:
آنانکه بخدا و رسول او ایمان آوردند و آنانکه براي رضاي خدا و اعلاء کلمه حق از وطن خویش مکه بمدینه مهاجرت نمودند و
در راه خدا جهاد و کارزار کردند چنین جماعتی در دنیا و آخرت برحمت پروردگار امیدوارند یعنی خداوند متعال در دنیا آنها را
یاري نموده و در آخرت ثواب و پاداش عنایت فرماید و خداوند بخشنده و مهربان است یعنی امید آنان بموقع و بجا است و بدانند
که عمل آنها پذیرفته شده و مورد قبول است و خداوند متعال از نظر رحمت این اشتباه را میبخشد و چون در آیه قبل عذاب الهی
بیان شده بود در این آیه نیز رحمت و بخشایش خداوند ذکر گردید تا بندگان خدا همواره بین خوف و رجاء باشند.
(218)
ص: 103
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 103
و آنکه آورده است ایمان ز اختیار کردهاند آن قوم هجرت از دیار
هم نمودند از یقین در ره جهاد این جماعت راست رحمت در نهاد
از خدا دارند رحمتها امید که غفور است و رحیم او بر عبید
(218)
شان نزول .... ص : 103
مفسرین در سبب نزول این آیه نوشتهاند: عدهاي از مردم میگفتند سریهاي که از طرف پیغمبر اکرم مأمور رفتن جلو کاروان حضرمی
شدند و کاروان را گرفته و واقد عمر و حضرمی را کشتند اگر از جهت مبادرت بکشتار در ماه رجب در پیشگاه خدا مسئول نباشند
صفحه 67 از 274
اجر و مزدي هم پیش خدا نخواهند داشت آنگاه این آیه نازل شد چون اینها با دل پاك و نیت خالص بقصد جهاد در راه خدا از
خانههاي خود خارج شدند لذا بدون اجر و مزد نخواهند بود زیرا ملاك ثواب نزد خداوند متعال نیت پاك و ایمان بحق و مجاهده
در راه خدا است و این عده نیز واجد این ملاکها بودند و از طرفی اگر اشتباها بگناهی هم مرتکب شده باشند خداوند آمرزنده و
مهربان است.
ص: 104
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 104
قوله تعالی وَ الَّذِینَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا جهد بفتح اول و ضم آن یعنی تلاش، صعوبت و مشقت، تلاش توأم با رنج چنانکه در آیه 6
سوره عنکبوت میفرماید:
وَ مَنْ جاهَدَ فَإِنَّما یُجاهِدُ لِنَفْسِهِ إِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ عَنِ الْعالَمِینَ و از این ماده است:
جهاد- بکسر اول مصدر است بمعنی تلاش و نیز اسم است به معنی جنگ چنانکه در آیه 52 سوره فرقان میفرماید:
فَلا تُطِعِ الْکافِرِینَ وَ جاهِدْهُمْ بِهِ جِهاداً کَبِیراً مجاهد یعنی تلاش کننده جنگ کننده چنانکه در آیه 95 سوره نساء میفرماید:
وَ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدِینَ عَلَی الْقاعِدِینَ أَجْراً عَظِیماً اجتهاد- یعنی نفس را بکوشش واداشتن.
و این ماده در ضمن آیات قرآن بسه وجه مورد استعمال قرار گرفته است:
1) بمعنی جهاد با گفتار و تبلیغ است چنانکه در آیه 52 سوره فرقان میفرماید: ص: 105 )
وَ جاهِدْهُمْ بِهِ جِهاداً کَبِیراً یعنی و جاهدهم بالقران و القول ( 2) بمعنی جنگ مسلحانه چنانکه در آیه 11 سوره صف میفرماید:
وَ تُجاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ:
نظیر این در آیات قرآن زیاد آمده است ( 3) بمعنی جهد با کردار و عمل چنانکه در آیه 69 سوره عنکبوت میفرماید:
وَ الَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا یعنی عملوا لنا
ص: 106
توضیحات .... ص : 106
1) آیه مبارکه کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتالُ در باره وجوب جهاد بر مؤمنین نازل شده و جهاد یکی از فروع مهمه دین مبین اسلام است که در )
باره فضیلت و اهمیت آن آیات و اخبار زیادي بیان گردیده است و جهاد از ضروریات دین اسلام محسوب شده و منکر آن خارج
از دین اسلام میباشد و در مذهب شیعه وجوب آن مشروط بحضور پیغمبر و امام یا نایب خاص اوست و در زمان غیبت واجب نیست
مگر بعنوان دفاع از اسلام و مسلمین و اینکه آیا جهاد واجب عینی است یا واجب کفائی میان مفسرین اختلاف است برخی از
مفسرین آنرا واجب کفائی میدانند ولی بعضی معتقدند که از اطلاقات آیات جهاد چنین برمیآید که واجب عینی است زیرا که
خطاب بعموم مؤمنین است مگر کسانی که بآیات دیگر استثناء شدهاند مانند آیه 61 سوره نور که میفرماید:
لَیْسَ عَلَی الْأَعْمی حَرَجٌ وَ لا عَلَی الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَ لا عَلَی الْمَرِیضِ حَرَجٌ و همچنین زنها نیز مشمول حکم جهاد نیستند فقط عطاء میان
مفسرین عقیده دارد که جهاد بر اصحاب پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله لازم بوده و بر دیگران واجب نیست ولی این عقیده در
مقابل عقیده اجماع مفسرین مردود است.
و اما اینکه جهاد که یکی از تکالیف الهی است چرا مؤمنین از آن کراهت داشتند شاید بخاطر این بوده که جنگ موجب مرگ
صفحه 68 از 274
انسانها و رنج بدنها و گرانی و زیانهاي مالی و باعث نا امنی و هرج و مرج و غیر اینها است که انسان بالطبع از اینگونه امور گریزان
میباشد. ص: 107
یا بعقیده بعضی از مؤمنین بواسطه کمی جمعیت و نقص نیروهاي دفاعی جنگ با مشرکین را بضرر اسلام و مسلمین میدانستند لذا
باجبار و کراهت وارد جنگ میشدند و یا بخاطر شفقت و رحمتی که در مکتب قرآن و تربیت رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله بقلب
آنان تابیده بود کراهت داشتند که نزاع و خونریزي نمایند تا در نتیجه عدهاي از مؤمنین از زندگی دنیوي و گروهی از مشرکین از
سعادت دنیوي و اخروي محروم گردند و میخواستند حتی الامکان با ملایمت و مسالمت آنان را بایمان و پیروي از حق دعوتشان
نمایند ولی خداوند متعال با جمله: وَ عَسی أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ افکار آنان را تخطئه کرده و بیان فرمودند که دعوت و
رحمت در مردم شقی تأثیري نداشته و اغلب آنها مانند عضو فاسدي است که چاره جز بریدن و قطع نمودن ندارند و چون علم الهی
بتمام جهان خیر و شر احاطه دارد و بتمام مصالح و مفاسد امور بشر آشنا است لذا آنچه به شما دستور میدهد موافق مصلحت و
مطابق صلاح شما است و شما به مصالح خویش عارف نمیباشید بنابراین باید کار را بخدا واگذار نموده و در برابر او تسلیم صرف
باشید.
2) مفسرین در ذیل آیه: فَأُولئِکَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ نوشتهاند: اگر کسی در حال کفر بمیرد همه عبادات و اعمال او )
که دوران اسلامش بجاي آورده بود از بین میرود و هیچ اجر و ثوابی نه در دنیا و نه در آخرت براي او نیست یعنی کفر اثر اعمال
را طوري باطل میکند که دیگر نه در حیات دنیوي براي عاملش نتیجه بخش میشود و نه در زندگی اخروي فائدهاي به حال وي
میبخشد.
موضوع حبط و تکفیر که در علم کلام نیز مورد بحث است عبارت از این است که معصیتی عبادتی را از بین برده و نابود سازد و یا
عبادتی معصیتی را ص: 108
پوشانده و محو نماید چنانکه اسلام جمع گناهانی را که در دوران کفر بجاي آورده شده محو و نابود میکند بطوریکه گفتهاند:
الاسلام یجب ما قبله همینطور کفر نیز عبادات را باطل و نابود میسازد و چنانکه شرط صحت عبادت اسلام و ایمان است بقاء اسلام
و ایمان نیز یکی از شروط صحت اعمال است و اگر عابدي کافر شود ارتداد او کاشف از این است که از اول ایمان حقیقی در بین
نبوده بلکه فقط تظاهر بایمان بوده است و معناي حبط عمل در حال ارتداد این است که خداوند منافق را رسوا کرده و عمل ظاهري
او را باطل میگرداند و نشان میدهد که اعمال این شخص از اول با ایمان واقعی نبوده و اعمالش صحیح نمیباشد و اما غیر کفر و
ایمان از عبادات و معاصی تکفیر و احباط آنها نسبت بسایر اعمال ثابت نیست زیرا آیه:
فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَ  را یَرَهُ و همچنین آیه: أَنِّی لا أُضِ یعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْکُمْ صریح است در اینکه
اعمال آدمی ضایع نمیشود و هر کسی جزاي اعمال خود را از نیک و بد خواهد دید.
بعضی از مفسرین گفتهاند از جمله وَ مَنْ یَرْتَدِدْ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَیَمُتْ مستفاد میشود که اگر کسی در حال ارتداد بمیرد عمل او باطل
خواهد شد و اگر بعد از ارتداد بایمان برگشت عمل نیک او بحال خود باقی است زیرا ملاك در بطلان و حبط اعمال مردن در حال
ارتداد است.
ولی برخی از مفسرین معتقدند چنانکه ابو الفتوح رازي نیز میگوید ارتداد کشف میکند که مرتد از ابتداء ایمان صحیح نداشته و
گر نه ممکن است که شخص از روي حقیقت ایمان آورده و سپس برگردد بخصوص اگر اعمال صالحی أنوار العرفان فی تفسیر
القرآن، ج 4، ص: 109
نیز در این زمینه کرده باشد زیرا عمل صالح ایمان را محکم نموده و بر یقین میافزاید و ضمیر منکم اگر چه در آیه شریفه دلالت
دارد بر اینکه مرتد از مؤمنینی است که از ایمان برگشته باشد لیکن یا ایمانش صوري و تقلیدي بوده و یا از روي نفاق و اعمال
صفحه 69 از 274
صالحه موقعی سعادت دنیا و آخرت را تأمین میکند که از روي ایمان واقعی انجام گرفته باشد و قول خداوند متعال که میفرماید
عمل کسی را ضایع نمیکند منصرف باعمالی است که از روي ایمان واقعی انجام گرفته شده نه از روي خوف و طمع و یا بیخردي
و نفهمی چنانکه میفرماید:
مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَۀً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ.
یعنی هر مرد و زنی که کار شایسته انجام دهد و مؤمن باشد ایشان را حیات خوش خواهیم داد و به بهترین اعمال وي پاداش خواهیم
بخشید:
و اما اینکه آیا اصولا احباط اعمال صحیح است یا نه بین متکلمین و علماء عقاید مورد گفتگو است:
برخی معتقدند که حبط اعمال صحیح نیست زیرا حبط از نظر عقل چنانکه خواجه نصیر الدین طوسی نیز در تجرید العقاید گفته
است یک نوع ظلم میباشد چه اینکه اگر کسی گناهش بیشتر از ثوابش باشد پس از احباط بمنزله شخصی خواهد بود که اصلا کار
نیک نکرده باشد و این یک نوع ظلم در حق آن شخص میباشد و اما دلیل نقلی آنها آیات متعددي از قرآن است که با مسئله احباط
سازگار نیست از جمله آنها است آیه:
فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ ص: 110
و عدهاي نیز بنا باستناد بآیات قرآن قائل باحباط شده و بآیاتی از قبیل.
وَ مَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ نارَ جَهَنَّمَ خالِدِینَ فِیها أَبَداً.
استدلال نمودهاند ولی ابو هاشم معتزلی احباط و تکفیر را بهم آمیخته و عنوان موازنه را بوجود آورده است یعنی گناه و ثواب را با
هم میسنجند و از یکدیگر کسر میکنند تا چه مقدار باقی بماند لیکن در این بین مرحوم علامه مجلسی میگوید: حق این است که
سقوط ثواب بوسیله کفري که تا پایان عمر بوده و سقوط عذاب و کیفر بوسیله ایمانی که تا دم مرگ ادامه داشته قابل انکار نیست.
مرحوم علامه طباطبائی در ذیل این آیه شریفه نسبت بآثار و احکام اعمال از لحاظ پاداش و کیفر تقسیماتی دارد که بطور اختصار
ذیلا بیان میگردد:
1) بعضی از گناهان مانند ارتداد حسنات را در دنیا و آخرت از بین میبرد چنانکه میفرماید: )
إِنَّ الَّذِینَ یَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَ یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ حَقٍّ وَ یَقْتُلُونَ الَّذِینَ یَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِیمٍ أُولئِکَ الَّذِینَ
حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ.
و همچنین بعضی از طاعات گناهان را در دنیا و آخرت نابود میکند مانند اسلام و توبه چنانکه در آیه 55 و 53 سوره زمر میفرماید:
قُلْ یا عِبادِيَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلی أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَۀِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ- وَ أَنِیبُوا إِلی رَبِّکُمْ وَ
أَسْلِمُوا لَهُ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ الْعَذابُ ثُمَّ لا تُنْصَرُونَ وَ اتَّبِعُوا أَحْسَنَ ما أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ. ص:
111
2) برخی از گناهان قسمتی از حسنات را حبط میکند مانند بلند نمودن صدا و کشیدن فریاد در حضور پیغمبر چنانکه در آیه 2 )
سوره حجرات میفرماید:
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصْواتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِّ وَ لا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ کَجَهْرِ بَعْضِ کُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمالُکُمْ وَ أَنْتُمْ لا
تَشْعُرُونَ و همچنین بعضی از عبادت مانند نمازهاي شبانه روزي قسمتی از گناهان را حبط میکند چنانکه در آیه 114 سوره هود
میفرماید:
وَ أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَیِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّیْلِ إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ.
3) آثار بعضی از گناهان این است که حسنات عاملین آن بدیگري منتقل میشود مانند قتل چنانکه در آیه 34 سوره مائده میفرماید: )
صفحه 70 از 274
إِنِّی أُرِیدُ أَنْ تَبُوءَ بِإِثْمِی وَ إِثْمِکَ و این معنی در باره غیبت و بهتان نیز در سخنان پیشوایان دین نقل گردیده است. و همچنین برخی
از طاعات سبب انتقال سیئات میگردد.
4) بعضی از گناهان موجب این میشود که همانند گناهان دیگري براي انسان نوشته میشود چنانکه در آیه 130 سوره عنکبوت )
میفرماید:
وَ لَیَحْمِلُنَّ أَثْقالَهُمْ وَ أَثْقالًا مَعَ أَثْقالِهِمْ.
و همچنین از آثار بعضی از طاعات این است که همانند حسنات دیگري براي انسان نوشته میشود چنانکه در آیه 12 سوره یس
میفرماید:
وَ نَکْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ ص: 112
5) برخی از معاصی هم سبب دو چندان شدن عذاب میشود چنانکه در آیه 30 سوره احزاب میفرماید: )
یُضاعَفْ لَهَا الْعَذابُ ضِعْفَیْنِ.
و همچنین پاداش بعضی از طاعات چند برابر داده میشود چنانکه در آیه 54 سوره قصص میفرماید:
أُولئِکَ یُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَیْنِ.
و این غیر از حکمی است که براي کلیه حسنات ثابت است چنانکه در آیه 160 سوره انعام میفرماید:
مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَۀِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها.
6) اثر بعضی از حسنات این است که گناهان را نیز تبدیل بحسنات میکند چنانکه در آیه 70 سوره فرقان میفرماید: )
إِلَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلًا صالِحاً فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَ ناتٍ ( 7) برخی از حسنات سبب میگردد که نظیر آنها براي
دیگري نیز نوشته شود چنانکه در آیه 21 سوره طور میفرماید:
الَّذِینَ آمَنُوا وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّیَّتُهُمْ بِإِیمانٍ أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ ما أَلَتْناهُمْ مِنْ عَمَلِهِمْ مِنْ شَیْءٍ کُلُّ امْرِئٍ بِما کَسَبَ رَهِینٌ.
و نظیر این خاصیت در خصوص گناهان نیز هست چنانکه ستم در حق یتیمان موجب این میشود که در حق فرزندان ستمگر نیز
بدرفتاري گردد چنانکه در آیه 8 سوره نساء نیز میفرماید: ص: 113
وَ لْیَخْشَ الَّذِینَ لَوْ تَرَکُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّیَّۀً ضِعافاً خافُوا عَلَیْهِمْ.
8) بعضی از حسنات موجب میشود که سیئات صاحبش بدیگري منتقل شود و حسنات آن شخص دیگر به وي انتقال مییابد و )
همچنین اثر برخی از سیئات این است که حسنات صاحبش بدیگري منتقل میگردد و سیئات آن دیگري نیز باو منتقل میشود.
9) عملهائی که از شخص صادر میشود مکتوب و محفوظ میماند و در عالم دیگر تجسم پیدا میکند چنانکه در آیه 30 سوره آل )
عمران میفرماید:
یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَیْنَها وَ بَیْنَهُ أَمَداً بَعِیداً.
10 ) میان اعمال و میان حوادث خارجی ارتباطی برقرار است و مراد از عمل عنوان حسنه و سیئه است که بر حرکات خارجی منطبق )
میشود نه خود حرکات و سکناتی که از آثار طبیعی اجسام است چنانکه در آیه 30 سوره شوري میفرماید:
وَ ما أَصابَکُمْ مِنْ مُصِیبَۀٍ فَبِما کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَ یَعْفُوا عَنْ کَثِیرٍ.
این آیه نشان میدهد که میان حوادثی که واقع میشود و میان اعمالیکه انجام میگیرد آن عمل خوب باشد یا بد یک نحو ارتباطی
برقرار است لذا کسانی که دست از فضیلت و تقوي کشیده و در منجلات رذائل و مفاسد غوطهور شدهاند محکوم بهلاکت و
نابودي بوده و خدا وبال کارشان را بایشان خواهد چشانید:
ص: 114
صفحه 71 از 274
روایات .... ص : 114
تفسیر الدر المنثور از ابن جریر از ابن عباس نقل میکند که وي گفت پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله فرمودند: بآنچه خداوند متعال
براي تو مقدر فرموده خوشحال باش و لو مخالف میلت باشد و این در کتاب خدا نیز ثبت شده است عرضه داشتم یا رسول اللّه من
قرآن را خواندهام در کجاي قرآن است حضرت این آیه را تلاوت فرمودند:
وَ عَسی أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ عَسی أَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ.
تجزیه و ترکیب .... ص : 114
قوله تعالی وَ هُوَ کُرْهٌ لَکُمْ کلمه کره بمعناي مکروه است و کلمه ان تکرهوا و ما بعد آن تأویل بمصدر و فاعل کلمه عسی میباشد و
چون کلمه عسی در اینجا تامه است احتیاجی بخبر ندارد و کلمه عسی ان تحبوا نیز همینطور میباشد کلمه قتال فیه بدل اشتمال است
براي کلمه الشهر الحرام کلمه قتال فیه مبتداء و کلمه کبیر خبر آن میباشد- کلمه صد مبتداء و کلمه کفر به و کلمه اخراج اهله
معطوف علیه هستند و کلمه اکبر عند اللّه خبر آن است کلمه و المسجد الحرام براي اینکه عطف به کلمه علی سبیل اللّه میباشد
مجرور است.
ص: